اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کوب خوردن

نویسه گردانی: KWB ḴWRDN
کوب خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) کوفته شدن . مقروع گشتن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوب شود. || ضرب خوردن . کتک خوردن . (فرهنگ فارسی معین ) :
ز بس که حاسد تو کوب خورد چون انگور
همی بجوشد بر خود ز غم به سان عصیر.

رضی الدین نیشابوری .


و رجوع به کوب شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.