کوتاه دستی . [ دَ ] (حامص مرکب ) دسترس نداشتن به مراد و مطلوب . ناکامی . نامرادی . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوتاه دست شود. || عدم تجاوز به مال و عرض کسان . (فرهنگ فارسی معین )
: هرکه ... بنای کارها بر کوتاه دستی و رای راست نهد... هر آینه مراد خویش ... او را استقبال واجب بیند. (کلیله و دمنه ). این رافضیان ... ابوبکر صدیق را... و عمر خطاب را با صلابت بر عدل و کوتاه دستی و وصلت رسول ... به امامت قبول نکنند. (کتاب النقض ). و پادشاه باید... به شره و طمع و حرص موسوم نباشد و به صفت کوتاه دستی و کم طمعی و امانت معروف باشد. (روضة الانوار محقق سبزواری ). و رجوع به کوتاه دست شود. || ناتوانی و سستی
: نه کوتاه دستی و بیچارگی
نه زجر و تطاول به یکبارگی .
سعدی (بوستان ).
و رجوع به کوتاه دست شود.