کوتعة
نویسه گردانی:
KWTʽ
کوتعة. [ ک َ ت َ ع َ ] (ع اِ) سر نره ٔ خر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کوتاه بین . (نف مرکب ) تنگ نظر. تنگ چشم . کوته بین . (فرهنگ فارسی معین ) : دلش داد گوینده ٔ راه بین که ترسان بود مرد کوتاه بین . امیرخسرو.زلف ج...
دست کوتاه . [ دَ ] (ص مرکب ) دست کوته . کوتاه دست . که دستی کوتاه دارد. قصیرالید. قصیرالباع . و رجوع به دست کوتاه در ترکیبات دست شود. || کنا...
چاه کوتاه . (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد «بلوکی است از توابع و مضافات بندر بوشهر که در شش فرسخی شهر و در سمت مشرق آن واقع شده . اراضیش ...
چاه کوتاه . (اِخ ) نام یکی از دهستانهای یازده گانه ٔ بوشهر میباشد و محدود است از شمال به دهستان عیسوند، از باختر به دهستان انگالی ، از جنوب ...
چاه کوتاه . (اِخ ) دهی است از بخش برازجان شهرستان بوشهر. این ده مرکز دهستان چاه کوتاه است و در 38 هزارگزی جنوب برازجان و 7 هزارگزی شوس...
کوتاه آستین . (ص مرکب ) کوته آستین . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوته آستین شود.
دانش کوتاه . [ ن ِ ] (ص مرکب ) کم خرد. (آنندراج ). کودن . کندذهن . (ناظم الاطباء).
قصه کوتاه . [ ق ِص ْ ص َ/ ص ِ ] (شبه جمله ) قصه کوته . القصه . (آنندراج ). معالقصه . الحاصل . (آنندراج ). خلاصه . مخلص . مخلص کلام . باری .سخن مخت...
کوتاه بینی . (حامص مرکب ) تنگ نظری . تنگ چشمی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به کوتاه بین شود.
کوتاه بالا. (ص مرکب ) پست قد و آنکه قد و بالای وی دراز نباشد. (ناظم الاطباء). کوته بالا. کوتاه قد. قصیر. (فرهنگ فارسی معین ). کوتاه قامت . قصیر...