کودکی کردن . [دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چون کودکان رفتار کردن . عادت و رفتاری درخور کودکان داشتن . مناسب شأن طفولیت رفتار کردن . اخلاق و اعمالی درخور سنین کودکی داشتن و ازدستورها و اندرزهای بزرگان پیروی کردن
: در دبیرستان خرسندی نوآموزی هنوز
کودکی کن دم مزن چون مهر داری بر زبان .
خاقانی .
|| نادانی و جهالت کردن . به دستور خرد و آیین مصلحت رفتار نکردن
: خداوندان حقیقی شما ماییم ، کودکی نکنید و دست از جنگ بکشید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
227). گفت : آمده ام تا جالوت را بکشم . گفتند: کودکی مکن . (قصص الانبیاء ص
148).