اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کور

نویسه گردانی: KWR
کور. (ع اِ) پالان یا پالان با ساختگی آن . ج ، اکوار، اکوُر، کیران . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || کوره ٔآهنگران از گل . (منتهی الارب ). کوره ٔ آهنگران . (آنندراج ). آتشدان آهنگر از گل . (از اقرب الموارد). کوره ٔآهنگری که از گل ساخته باشند. (ناظم الاطباء). || خانه ٔ زنبور عسل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جای زنبوران و گویند معرب است . (از اقرب الموارد). خانه ٔ زنبور عسل و مأخوذ از فارسی . (ناظم الاطباء). کندو. کوارة. حب النحل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
کور. (اِخ ) ۞ (جبل ...) کوهی به اسپانیا. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کور. [ کُرْ ] (اِخ ) ۞ ژاک . از بازرگانان ثروتمند بورژ ۞ که در حدود سال 1395 م . در بورژ متولد شد. وی خزانه داری شارل دوم را به عهده داشت...
کور. [ کُرْ] (اِخ ) رودخانه ای است در فارس . رجوع به کُر شود.
کور. (اِخ ) کوروس . کورا ۞ . از رودهای بزرگ قفقاز است که از کوه حضر در شمال قارص سرچشمه می گیرد و سپس به شمال شرقی و به سوی دره ٔ گرجستا...
دولت آباد کور کوره . [ دَ ل َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . با1015 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو...
دل کور. [ دِ ] (ص مرکب ) کوردل . سیاه دل . مقابل روشن دل . (آنندراج ) : بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم بشرطآنکه ننمائی به کج طبعان دل کورش ...
پی کور. [ پ َ / پ ِ ] (ص مرکب ) بی اثر پای . که ایز بجای نگذارد. که رد پای نماندش . بی نشان پای بر زمین : پی کور شبروی است ، نه ره جسته ...
شب کور. [ ش َ ] (ص مرکب ) آنکه به شب هیچ نبیند. أعشی . کسی که در شب چشمش نبیند. (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). رجوع به شب کوری شود. || ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نمک کور. [ ن َ م َ ] (ص مرکب ) ناسپاس . کافرنعمت . (یادداشت مؤلف ).
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.