اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کوسان

نویسه گردانی: KWSAN
کوسان . (ص ، اِ) گوسان ۞ . موسیقی دان . خنیاگر. (فرهنگ فارسی معین )[ : بهرام گور ] همواره از احوال جهان خبر و کس را هیچ رنج و ستوه نیافت جز آنکه مردمان بی رامشگر شراب خوردندی ، پس بفرمود تا به ملک هندوان نامه نوشتند و از وی کوسان (گوسان ) خواستند و کوسان (گوسان ) به زبان پهلوی خنیاگر بود، پس از هندوان دوازده هزار مطرب بیامدند زن و مرد، و لوریان که هنوزبجایند از نژاد ایشانند و ایشان را ساز و چهارپا داد تا رایگان پیش اندک مردم رامشی کنند. (مجمل التواریخ و القصص ص 69 از فرهنگ فارسی معین ). || نوعی از خوانندگی را نیز گویند. (برهان ). نوعی از خوانندگی . (فرهنگ رشیدی ) (ناظم الاطباء) :
شهنشه گفت با کوسان ۞ نایی
زهی شایسته ٔ کوسان سرایی .

(ویس و رامین ، از فرهنگ رشیدی ).


و رجوع به مدخل بعد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کوسان . (اِخ ) نام شخصی بوده نایی و نی نواز در زمان یکی از پادشاهان قدیم ۞ . (برهان ). نام نایی است که در زمان یکی از پادشاهان قدیم بو...
کوسان . (اِخ ) نام قصبه ای باشد از مازندران . (برهان ) (ناظم الاطباء). همان کوس . (آنندراج ). همان کوس یعنی قصبه ٔ مازندران . (فرهنگ رشیدی ). ...
کوسان . (اِخ ) دهی از دهستان بیزکی که در بخش حومه ٔ وارداک شهرستان مشهد واقع است و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کوسان . (اِخ ) شهری است در اقصی بلاد ترکستان . (از معجم البلدان ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.