کوشان
نویسه گردانی:
KWŠAN
کوشان . (اِخ ) بعضی را گمان چنان است که مقصود از این لفظ ملکه ٔ کوش می باشد و دیگران برآنند که قصد از ملک کوش است . (از قاموس کتاب مقدس ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
کوشان . [ ک َ ] (ع اِ) نوعی از خوردنی اهل عمان که از برنج و ماهی سازند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : و طعامهم [ طع...
کوشان . (نف ) ۞ کوشش و سعی و جهد کننده را گویند. (برهان ) (آنندراج ). کوشش نماینده و جد و جهد کننده . (ناظم الاطباء) : از این سو از آن سو خرو...
کوشان . (اِخ ) ۞ نام سلسله ای از شاهان که از نژاد یوه چی ۞ یا از اصل «سکه ها» بودند و اندکی پس از مرگ گوندفارس ۞ بر قندهار و پنجاب مس...