کوفته شدن . [ ت َ
/ ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اندقاق . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوبیده شدن . || سخت تعب دیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خسته و افگار شدن . صدمه و آسیب دیدن . فرسوده و مانده گردیدن
: امروز جنگ نخواهد بود می گویند علی تگین کوفته شده است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
354). نیک کوفته شد و پای راست افگار شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
516).
کوفته شد سینه ٔ مجروح من
هیچ نماند از من و ازروح من .
نظامی .