کوکبة
نویسه گردانی:
KWKB
کوکبة. [ ک َک َ ب َ ] (ع مص ) درخشیدن و روشن گردیدن آهن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). درخشیدن و روشن گردیدن آتش و جز آن . (ناظم الاطباء). || (اِ) ستاره ٔ بزرگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ستاره و گویند «کوکب و کوکبة» چنانکه گویند بیاض و بیاضة و عجوز و عجوزة. (از اقرب الموارد). || گروه مردم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
جماعت . (اقرب الموارد). و رجوع به کوکبه شود. || شکوفه . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
کوکبه . [ ک َ / کُو ک َ ب َ / ب ِ ] (از ع ، اِ) بسیاری و انبوهی مردم را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). انبوه و جماعت مردم . (آنندراج ). گروه . ...
کوکبه دار. [ ک َ / کُو ک َ ب َ / ب ِ ] (نف مرکب ) دارنده ٔ کوکبه . آنکه پیشاپیش پادشاهان کوکبه حمل کند : چو آن کوکب از برج خود شد روان تویی ...