اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کول

نویسه گردانی: KWL
کول . (اِ) کوله خاس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کول و «کول کیش » و «کوله خاس » نامهایی است که در رشت به درختچه ای دهند که آن را در مازندران «جز» و در طوالش و رودسر «چوست » و «چشت » و درآستارا «هس » و در برخی از نقاط طالش «پل » نامند. درختچه ای است ۞ که در کلیه ٔ نقاط مرطوب جنگلهای شمال فراوان است . (از جنگل شناسی کریم ساعی ص 280). و رجوع به کوله خاس ، فهرست درختها ودرختچه های جنگلی و جنگل شناسی کریم ساعی ص 48 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
کول آباد. (اِخ ) دهی از دهستان کاغه که در بخش دورود شهرستان بروجرد واقع است و 137 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
کول آباد. (اِخ ) دهی از دهستان اسحاق آباد که در بخش قدمگاه شهرستان نیشابور واقع است و 293 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
کول عطری . [ ع َ ] (اِخ ) دهی از بخش ایذه که در شهرستان اهواز واقع است و 117 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کت و کول . [ ک َ ت ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) کفت و کول . دوش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به کول و رجوع به کت شود.- به کت و کول هم جستن یا ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کول کردن . [ کو ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، حمل کردن بار یا شخصی را بر روی شانه یا پشت . (فرهنگ فارسی معین ). بر پشت برداشتن کسی ...
کال و کول . [ ل ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) رجوع به کال و «کال و کدو» شود.
کول گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کول کردن . رجوع به کول کردن شود.
کول کدیسی . [ ] (اِخ ) رجوع به پیرمحمدبن موسی شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.