اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کوله

نویسه گردانی: KWLH
کوله . [ ک ُ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حسین آباد که در بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج واقع است و 140 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
کوله رفتن . [ ل َ / ل ِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) به تنور افتادن و گردگونه شدن نان بسته ٔ به تنور. جمع شدن خمیر در تنور و در آتش افتادن . جدا شدن ...
بیخ کوله پر. [ خ ِ ل َ / ل ِ پ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بفارسی محروث راخوانند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویه ).
کولح . [ ک َ ل َ ] (ع ص ) زشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قبیح . (اقرب الموارد).
کؤلة. [ ک ُ ئو ل َ ] ۞ (ع مص ) کال . کألة. فروختن یا خریدن دینی که تو راست بر شخصی به مقابله دینی که او راست بر دیگری . (منتهی الارب ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.