کون ده
نویسه گردانی:
KWN DH
کون ده . [ دِه ْ ] (نف مرکب ) کون دهنده . مفعول . امرد. (فرهنگ فارسی معین ). مفعول . کسی که برای فعل بد آماده است . و مفعول واقع شده (یا حتی شغل خود را این عمل قرار داده است ). (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمالزاده ).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
کونده . [ ک َ وَ دَ / دِ ] (اِ) جوالی بود که کاه در آن پر کنند و آن بر مثال دام باشد. (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 506). چیزی باشد از گیاه ب...
کونده . [ ک َ وَ دَ / دِ ] (اِخ ) نام محلی کنار جاده ٔ طهران و قزوین میان قشلاق و حصار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). نام دهی در چهارفرسخی ...
زن یا مردی که به میل خود کون میدهد.
در زنان رابطه جنسی و یا جندگی محسوب شده و در مردان لواط است.
مثال:
1-نجمه را از کون کردم.(نجمه را از کون گایی...