کون سوخته . [ ت َ
/ ت ِ ] (ن مف مرکب ) آنکه سرینش سوخته . || کنایه از کسی که زیانی سخت دیده . آنکه کلاه به سرش رفته . || شخصی که از نام و ننگ درگذشته باشد. (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین )
: در گلشن عشق بدقماریم
کون سوخته های روزگاریم .
غزالی (از آنندراج ).