کوه
نویسه گردانی:
KWH
کوه . [ ک َ وَه ْ ] (ع مص ) سرگشته گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
کوه پاره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) حصه و پاره و لختی از کوه را گویند. (برهان ) (آنندراج ). یک لخت از کوه . (ناظم الاطباء). قسمتی از کوه . حصه ا...
کوه بالا. (اِ مرکب ) به ارتفاع کوه . به بلندی کوه : ببخشید چندانش از گونه گون شده توده یک کوه بالافزون .اسدی .
کرجی کوه . [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از ده های بلده در ناحیه ٔ تنکابن مازندران . (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران رابینو ص 142).
کوه آباد. (اِخ ) دهی از دهستان مشهدریزه میان ولایت باخرز که در بخش طیبات شهرستان مشهد واقع است و 341 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ای...
کوه بابا. [ هَِ ] (اِخ ) نام کوهی به شمال افغانستان نزدیک هندوکش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کوهی بزرگ از شاخه های هیمالیا در آسیای می...
پائین کوه . (اِخ ) ناحیتی است به شمال اردلان .
بادله کوه . [ دِ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشتکوه سورتجی بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری . در 36هزارگزی خاور کیاسرقرار دارد. منطقه ای است ...
پوزه کوه . [ زِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان چهار فرسخ بخش شهداد شهرستان کرمان ، واقع در 16 هزارگزی شمال باختری شهداد، سر راه مالرو شهداد بک...
استره کوه . [اَ ت َ رَ ] (اِخ ) یکی از کوههای سدن رستاق . (سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 126 بخش انگلیسی ).
جدغل کوه . [ ] (اِخ ) آب شاش از این کوه سرچشمه میگیرد و به آب خوشاب و نهر اوش پیوسته به فرغانه و اوزگند و مارغنان رسد ... (از نزهةالقلوب...