گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کوه نویسه گردانی: KWH کوه . (اِخ ) نام مستعار هومان تورانی . (از فهرست ولف ). هومان در گفتگوی با رستم خود را چنین نامیده است : بپرسیدی از گوهر و نام من به دل دیگر آمد ترا کام من مرا نام کوه است گردی دلیرپدر بوسپاس است مردی چو شیر.فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 4 ص 968). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه واژه معنی کوه جفتان کوه جفتان . [ ج ُ ] (اِخ ) دهی ازدهستان بخش شهداد که در شهرستان کرمان واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8). کوه جلیل کوه جلیل . [ هَِ ج َ ] (اِخ ) نام کوهی که نوح (ع ) در آنجا خانه داشت و آب طوفان مرتبه ٔ اول از آن خانه جوشید. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع ... زاوه کوه زاوه کوه . [ وِ ] (اِخ ) ۞ نام کوهی است . (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). عباس کوه عباس کوه . [ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماسوله بخش مرکزی شهرستان فومن واقع در 18هزارگزی باختر فومن . ناحیه ای است کوهستانی ، هوا... ماست کوه ماست کوه . ۞ [ ] (اِخ ) بر غربی نخچوان بر چهارده فرسنگی شهر است و کوهی سخت بلند است و از سی چهل فرسنگ دیدار دهد و قله اش هرگز از برف خ... معلم کوه معلم کوه . [ م ُ ع َل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نشتاست که در شهرستان شهسوار واقع است و 260 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). لعاب کوه لعاب کوه . [ ل ُ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آفتاب . (مجموعه ٔ مترادفات ص 13). کوه نوردی کوه نوردی . [ ن َ وَ ] (حامص مرکب ) حالت و عمل کوه نورد. کوه پیمایی . || قسمی ورزش . بررفتن از کوه برای دست یافتن بر ارتفاعات و قلل آن . گرده کوه گرده کوه . [ گ ِ دَ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان حومه ٔ بخش مهریز شهرستان یزد، واقع در 28هزارگزی خاور مهریز و 20هزارگزی خاور راه شوسه ٔ یزد به ... کوه هاموی کوه هاموی . (اِ مرکب ) قسمی بازی کودکان . (ناظم الاطباء). و رجوع به کوهاموی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ صفحه ۱۷ از ۲۵ ۱۸ ۱۹ ۲۰ ۲۱ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود