اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کوه

نویسه گردانی: KWH
کوه . (اِخ ) نام مستعار هومان تورانی . (از فهرست ولف ). هومان در گفتگوی با رستم خود را چنین نامیده است :
بپرسیدی از گوهر و نام من
به دل دیگر آمد ترا کام من
مرا نام کوه است گردی دلیر
پدر بوسپاس است مردی چو شیر.

فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 4 ص 968).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
کوه ماران . (اِخ ) تلی است در کشمیر. (غیاث ). کوهی است که در وسط شهر کشمیر واقع شده ... (آنندراج ). و رجوع به آنندراج شود.
کوه نفشت . [ ] (اِخ ) نام کوهی بوده است در فارس : و به اصطخرپارس کوهی است کوه نفشت ۞ گویند که همه صورتها و کنده گریها از سنگ خارا ...
کوه گرفته . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) کسی که به کوه گرفتگی دچار شده باشد. و رجوع به کوه گرفتگی شود.
کوه سرخون . [ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان منوجان که در بخش کهنوج شهرستان جیرفت واقع است و 800 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8...
کوه رحمت . [ هَِ رَ م َ ] (اِخ ) نام کوهی است نزدیک به مکه ٔ معظمه . (برهان ). نام کوهی است نزدیک مکه ٔ معظمه که به تازی جبل الرحمة خوان...
کوه کندن .[ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکافتن و تراشیدن کوه ، گشادن وساختن راهی یا برآوردن صورت و نقشی را : مرا زین کوه کندن حاصل این بودنشد ک...
وازه کوه . [ زَ ] (اِخ ) ناحیه ای است در مازندران نزدیک رستمدار و حوالی آن . (ترجمه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 176).
کوه البُرز. رجوع شود به البرز.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
هرمزد کوه . [ هَُ م َ ] (اِخ ) نام یکی از کوههای رشته جبال البرز در مشرق شروین کوه و بر سر راه خراسان . (از مازندران و استرآباد رابینو، ص 19...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.