اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کوی

نویسه گردانی: KWY
کوی . [ ک َ ] (اِ) ۞ صورت اوستایی کی . (حاشیه ٔ برهان چ معین : کی ). و رجوع به کی [ک َ / ک ِ] شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
کوی . (اِ) راه فراخ و گشاد راگویند که شاه راه باشد. (برهان ). راه فراخ و گشاد. (ناظم الاطباء). راه فراخ و گشاده . معبر. گذر. (فرهنگ فارسی م...
کوی . (اِ) حواصل . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به حواصل شود.
کوی . [ ک ُ وا ] (ع اِ) ج ِ کُوَّة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به کوة شود.
کوی . [ ک َ وا ] (ع اِ) ج ِ کُوَّة و کَوَّة. (منتهی الارب ). ج ِ کَوَّة. (ناظم الاطباء). رجوع به کوة شود.
کوی . [ ک ُ وَی ی ] (اِخ ) نام ستاره ای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ستاره ای . (از اقرب الموارد).
کوی . [ ک ُوْ وی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب به کوة، یعنی روزنه ای . (ناظم الاطباء).
کوی . (اِخ ) دهی از دهستان دیناران است که در بخش اردل شهرستان شهرکرد واقع است و 505 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
ارن کوی . [ اَ رَ ک َ ] (اِخ ) قریه ای است در نزدیکی استانبول در جهت آناطولی و در پنج هزارگزی جنوب شرقی قاضی کوی و به اعتبار قدمت و نوی ب...
ارن کوی . [ اَ رَ ک َ ] (اِخ ) قصبه ای کوچک در سنجاق و قضای بیغا در قرب 15 هزارگزی جنوب غربی آن و تقریباً در نیمساعته راه ساحل دریا واقع ش...
جال کوی . (اِ) به هندی اسم نواست . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.