اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کهن گشتگی

نویسه گردانی: KHN GŠTGY
کهن گشتگی . [ ک ُ هََ / هَُ گ َ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) سالخوردگی . پیری :
تو را فترت پیری از جای برد
کهن گشتگیت از سر رای برد.

نظامی .


رجوع به کهن گشتن و کهن گشته شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.