اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کهنه

نویسه گردانی: KHNH
کهنه . [ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) ده مرکزی دهستان کهنه است که در بخش جغتای شهرستان سبزوار واقع است و 733 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
کهنه داود. [ ک ُ ن َ / ن ِ وو ] (اِخ ) شعبه ای است از طایفه ٔ ناحیه ٔ سراوان از طوایف کرمان و بلوچستان و از 50 خانوار مرکب است . (از جغرافیای ...
کهنه سوار. [ ک ُ ن َ / ن ِ س َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) سوار مجرب . سوار آزموده . (فرهنگ فارسی معین ). || بهادر نامدار و مشهور. (ناظم الاطباء). کهن...
کهنه دیر. [ ک ُ ن َ / ن ِ دَ / دِ ](اِ مرکب ) دنیا. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کهنه دون . [ ک ُ ن ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان دابو است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 250 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ...
کهنه فرود. [ ک ُ ن ِ ف ُ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش حومه ٔ شهرستان قوچان است که درجنوب غربی قوچان واقع است . این دهستان کوهستانی است و...
کهنه فرود. [ ک ُ ن ِ ف ُ ] (اِخ ) ده مرکز دهستان کهنه فرود است که در بخش حومه ٔ شهرستان قوچان واقع است و 860 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافی...
کهنه فروش . [ ک ُ ن َ / ن ِ ف ُ ] (نف مرکب ) کسی که قماشهای کهنه و اشیای مستعمل را بر دست و دوش برگرفته و بفروشد. (آنندراج ). آنکه لباسهای ...
کهنه شویی . [ ک ُ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب )عمل شستن کهنه ٔ اطفال . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حالت و چگونگی کهنه شوی . رجوع به کهنه شوی ...
کهنه شنبه . [ ک ُ ن ِ شَم ْ ب ِ ](اِخ ) دهی از دهستان تمین است که در بخش میرجاوه ٔ شهرستان زاهدان واقع است و 150 تن سکنه دارد که از طایفه ...
کهنه شدن . [ ک ُ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پیر شدن . || فرسوده شدن و کارکرده شدن . (ناظم الاطباء). بِلاء. بِلی ̍. اخلیلاق . اندراس . رَثاثَ...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۱۴ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.