اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کهنه سواری

نویسه گردانی: KHNH SWʼRY
کهنه سواری . [ ک ُ ن َ / ن ِ س َ ] (حامص مرکب ) آزمودگی در سواری . || کهنه کاری در جنگ . || (اصطلاح زورخانه ) مرشدی زورخانه . تعلیم کشتی گیری و ورزش باستانی . (فرهنگ فارسی معین ) :
با خلق جهان کشتی همت شودم پاک
گر مشعل دولت کندم کهنه سواری .

محسن تأثیر (از فرهنگ فارسی معین ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.