اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کی

نویسه گردانی: KY
کی . [ ک َی ی ] (ع اِ) علامت و نشان سوختگی در پوست . داغ . (ناظم الاطباء). «کی » در اصل «کَوْی » بود واو را قلب به «یا»کردند، و عامه آن را به صورت اصل آن به کار برند. (از اقرب الموارد). داغی که با آهن تافته و جز آن بر عضوی نهند. (ناظم الاطباء). در عربی ، به معنی داغ باشد که بر دست و پا و اعضای دیگر نهند. (برهان ). نشان سوختگی در پوست . داغ . (فرهنگ فارسی معین ) :
ای در بر سران قویدل نهفته سر
وی بر دل کیان مبارز نهاده کی .

عثمان مختاری .


|| لکه و نشان را هم گفته اند. (برهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
کی بشتاسب . [ ک َ ب ِ ] (اِخ ) پادشاه کیانی ، و لقب او هربذ است یعنی عابد نار. (مفاتیح العلوم خوارزمی ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کی گشتاسب . [ ک َ / ک ِ گ ُ ] (اِخ ) رجوع به گشتاسب شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
کی ورز پایین . [ ک ِ وَ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان زلقی است که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 317 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیا...
چانگ کی ین . [ی ِ ] (اِخ ) نام یک تن از اهالی چین که فغفور چین اورا به نمایندگی از طرف خود نزد یوئه چیها فرستاد که بمساکن قدیمشان برگرد...
گوادال کی ویر. (اِخ ) ۞ وادی الکبیر. رودخانه ای در اسپانیا دارای 579 کیلومتر طول که از کردو ۞ و سویل ۞ گذشته به اقیانوس اطلس میریزد. رجو...
به کی سلام کنم؟ نام مجموعه‌ای شامل داستان‌های کوتاه، نوشته سیمین دانشور است که چاپ نخست آن در سال ۱۳۵۹، و به دست انتشارات خوارزمی وارد بازار نشر و کتا...
لوسیوس کی یه توس . [ ی ِ ] (اِخ ) ۞ نام یکی از سرداران تراژان امپراطور روم . (ایران باستان ج 3 ص 2485).
عباس کی‌منش مشهور به مشفق کاشانی (متولد ۱۳۰۴ در کاشان) شاعر ایرانی‌ست.[۱][۲] زندگی [ویرایش] او تحصیلات خود را تا سطح کارشناسی ارشد در دانشگاه ته...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.