کیان . (معرب ، اِ)
۞ طبیعت ، وگویا این کلمه سریانی است . (از اقرب الموارد). طبع،و بدان نامیده شده کتاب سمعالکیان
۞ و به سریانی شمعاکیانا گویند. (مفاتیح ، ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). سرشت . (مهذب الاسماء). طبیعت . جوهر. (از حاشیه ٔ برهان چ معین )
: جمشید کیانی نه که خورشید لیانی
کز نور عیانی همه رخ عین سنائی .
خاقانی (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).