کی
نویسه گردانی:
KY
کی ٔ. [ ک َی ْءْ ] (ع ص ) سست و بددل . کیاءة. کاءة. (از منتهی الارب ). سست و ضعیف و بددل و جبان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
کی بشتاسب . [ ک َ ب ِ ] (اِخ ) پادشاه کیانی ، و لقب او هربذ است یعنی عابد نار. (مفاتیح العلوم خوارزمی ، از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کی گشتاسب . [ ک َ / ک ِ گ ُ ] (اِخ ) رجوع به گشتاسب شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
کی ورز پایین . [ ک ِ وَ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان زلقی است که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 317 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیا...
چانگ کی ین . [ی ِ ] (اِخ ) نام یک تن از اهالی چین که فغفور چین اورا به نمایندگی از طرف خود نزد یوئه چیها فرستاد که بمساکن قدیمشان برگرد...
گوادال کی ویر. (اِخ ) ۞ وادی الکبیر. رودخانه ای در اسپانیا دارای 579 کیلومتر طول که از کردو ۞ و سویل ۞ گذشته به اقیانوس اطلس میریزد. رجو...
به کی سلام کنم؟ نام مجموعهای شامل داستانهای کوتاه، نوشته سیمین دانشور است که چاپ نخست آن در سال ۱۳۵۹، و به دست انتشارات خوارزمی وارد بازار نشر و کتا...
لوسیوس کی یه توس . [ ی ِ ] (اِخ ) ۞ نام یکی از سرداران تراژان امپراطور روم . (ایران باستان ج 3 ص 2485).
عباس کیمنش مشهور به مشفق کاشانی (متولد ۱۳۰۴ در کاشان) شاعر ایرانیست.[۱][۲]
زندگی [ویرایش]
او تحصیلات خود را تا سطح کارشناسی ارشد در دانشگاه ته...