کی پشین . [ ک َ پ َ ] (اِخ ) نام یکی از چهار پسر کیقباد است ، و به جای بای فارسی نون مکسور هم به نظر آمده است
۞ . (برهان ) (آنندراج ). نام پسر سوم از چهار پسر کیقباد. (ناظم الاطباء). در اوستا، کوپیشینه
۞ . (حاشیه ٔ برهان چ معین )
: کنون از بزرگان زنی برگزین
نگه کن پس پرده ٔ کی پشین .
فردوسی .
نخستین چو کاوس باآفرین
کی آرش دوم بدسوم کی پشین .
فردوسی .
اگر پیشکین برنویسند راست
بود کی پشین حرف بر وی گواست
سزد گر بود نام او کی پشین
که هم کی نشان است و هم کی نشین .
نظامی (اقبالنامه چ وحید ص 31).
رجوع به یشتها تألیف پورداود صص
224 -
226 شود.