کیسه بر. [س َ
/ س ِ ب ُ ] (نف مرکب ) دزدی که عیار است و زر از کیسه ٔ مردم دررباید. (آنندراج ). جیب بر. (ناظم الاطباء). دزدی که پول مردم را رباید. جیب بر. (فرهنگ فارسی معین ). طرار. (مجمل اللغه ) (منتهی الارب )
: دست غیری مبر که در همه شهر
قلبکاران کیسه بر ماییم .
خاقانی .
کیسه برانند در این رهگذر
هرکه تهی کیسه تر آسوده تر.
نظامی .
کیسه بر آن خواب غنیمت شمرد
آمد و ازکیسه غنیمت ببرد.
نظامی .
شنیدم حاسدی زآنها که دانی
که دزد کیسه بر باشد نهانی .
نظامی .
کیسه بری چند شگرفی نمود
هیچ شگرفیش نمی کرد سود.
نظامی (مخزن الاسرار ص 116).
رضاو ورع نیکنامان حر
هوی و هوس رهزن و کیسه بر.
سعدی (بوستان ).
نگه دارد آن شوخ در کیسه دُر
که بیند همه خلق را کیسه بر.
سعدی (بوستان ).
رجوع به کیسه بریدن شود.