اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کیکاوس

نویسه گردانی: KYKAWS
کیکاوس . [ ک َ / ک ِ وو ] (اِخ ) ابن کیومرث (857 هَ . ق .). از ملوک بادوسبان . رجوع به بادوسبان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
کیکاوس . [ ک َ / ک ِ وو ] (ص مرکب ) به معنی عادل و اصیل و نجیب باشد ۞ ، چه کی به معنی عادل و کاوس به معنی اصیل و نجیب هم آمده است . (بر...
کیکاوس . [ ک َ / ک ِ وو ] (اِخ ) قیقاوس . (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به قیقاوس شود.
کیکاوس . [ ک َ / ک ِ وو ] (اِخ ) نام یکی از چهار پسر کیقباد است . (برهان ) (آنندراج ). نام دومین پادشاه از سلسله ٔ کیان . (ناظم الاطباء). دومین ...
کیکاوس . [ ک ِ وو ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بهبهان است و 923 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
کیکاوس . [ ک َ / ک ِ وو ] (اِخ ) ابن اسکندربن قابوس بن وشمگیربن زیار. رجوع به عنصرالمعالی شود.
کیکاوس . [ ک َ / ک ِ وو ] (اِخ ) ابن هزاراسپ (523 هَ . ق .). از ملوک بادوسبان . رجوع به بادوسبان شود.
کیکاوس اول . [ ک َ / ک ِ وو س ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) رجوع به عزالدین کیکاوس اول در همین لغت نامه واخبار سلاجقه ٔ روم ص 94 (مقدمه ) تألیف مشکور...
کیکاوس ثانی . [ ک َ/ ک ِ وو س ِ ] (اِخ ) رجوع به عزالدین کیکاوس ثانی و اخبار سلاجقه ٔ روم ص 104 (مقدمه ) تألیف مشکور شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.