اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کیل دار

نویسه گردانی: KYL DʼR
کیل دار. (نف مرکب ) پوشیده از یک پارچه ای . (ناظم الاطباء). کیل دارنده . آنچه از نمد پوشیده شده . (فرهنگ فارسی معین ).
- سپر کیل دار ؛ سپری که از موی بز پوشیده باشند. (فرهنگ فارسی معین ) :
بزد خشت بر سه سپر کیل دار ۞
گذشت و به دیگر سو افگند خوار.

(شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 212).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
کیل دار. [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) مراقب صحت کیل و پیمانه . (ناظم الاطباء).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.