اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کین آوری

نویسه گردانی: KYN ʼAWRY
کین آوری . [ وَ ] (حامص مرکب ) جنگاوری . جنگجویی . رجوع به مدخل قبل شود. || انتقامجوئی . خونخواهی :
میان ار ببستی به کین آوری
به ایران نکردی کسی سروری .

فردوسی .


وگر بازگونه بود داوری
که شه میل دارد به کین آوری .

نظامی .


کرم کن نه پرخاش و کین آوری
که عالم به زیر نگین آوری .

سعدی .


رجوع به مدخل قبل شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.