اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کین خواهی

نویسه گردانی: KYN ḴWAHY
کین خواهی . [ خوا / خا ] (حامص مرکب ) انتقام جویی . (فرهنگ فارسی معین ). خونخواهی . دشمنی . خصومت :
آنچه به کین خواهی از تو آید فردا
نه ز قباد آمد ای ملک نه ز بهمن .

فرخی .


چو کین خواهی ز خسرو کردبهرام
ز کین خسروان خسرو شدش نام .

نظامی .


ز کین خواهی کید پرداختم
چو شد دوست با دوست درساختم .

نظامی .


و کین خواهی عترت نبوی را نصرت داده . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 71). رجوع به کین خواه و کین خواستن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.