اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

کین وری

نویسه گردانی: KYN WRY
کین وری . [ وَ ] (حامص مرکب ) بدخواهی و دشمنی و بداندیشی . (ناظم الاطباء). عداوت . کینه توزی :
کز سر کین وری و بدخویی
درحق من دعای بد گویی .

نظامی .


کارگاه خشم گشت و کین وری
کینه دان اصل ضلال و کافری .

مولوی .


رجوع به کین ور شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.