گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کینه داری نویسه گردانی: KYNH DʼRY کینه داری . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت کینه دار. دشمنی . خصومت . کینه توزی : بیا با ما مورز این کینه داری که حق صحبت دیرینه داری . حافظ.و رجوع به کینه دار شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود