گفتگو درباره واژه گزارش تخلف کینه کوش نویسه گردانی: KYNH KWŠ کینه کوش . [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ) کینه کش . کینه دار. کینه ور. کینه ورز. (آنندراج ). کوشنده برای انتقامجویی .آنکه برای انتقام کوشش کند. سخت منتقم : باش که تا دررسد آن کینه کوش مهر مرا بیندو ماند خموش .امیرخسرو (از آنندراج ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد. نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود