اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گام برداشتن

نویسه گردانی: GAM BRDʼŠTN
گام برداشتن . [ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) براه افتادن . رفتن . || اقدام کردن . عمل کردن :
به کام دل خویش برداشت گام
شد، شاد دل ، یافته کام و نام .

فردوسی .


به بهزادبنمای زین و لگام
چو او رام گردد تو بردار گام .

فردوسی .


- گام از چیزی برداشتن ؛ از سر چیزی گذشتن . ازآن طمع بریدن . از آن چشم پوشیدن :
خواهی که رسی به کام بردار دوگام
یک گام ز دنیا و دگر گام از کام
بشنو سخنی نکو ز پیر بسطام
از دانه طمع ببر که رستی از دام .

منسوب به بایزید بسطامی (از انجمن آرای ناصری ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.