اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گام گام

نویسه گردانی: GAM GAM
گام گام . (ق مرکب ) آهسته آهسته . آرام آرام :
رفتنت سوی شهر اجل هست روزروز
چون رفتن غریب سوی خانه گام گام .

ناصرخسرو.


|| بتدریج . رفته رفته :
ناگه روزیت بجر افکند
گر بروی بر پی او گام گام .

ناصرخسرو.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
گام بیرون نهادن . [ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تجاوز کردن . از حد خویش بیرون رفتن . پا از گلیم خویش درازتر نهادن : از امر تو و نهی تو گردون و ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.