گاوزبان
نویسه گردانی:
GAWZBAN
گاوزبان . [ َز ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروه ٔ شهرستان سنندج ، در 10000گزی خاور گل تپه و 8000گزی خاور شوسه ٔ همدان به بیجار. کوهستانی سردسیر، دارای 150 تن سکنه . آب آنجا از چشمه ها، محصول آن غلات ،انگور، حبوبات ، لبنیات . شغل اهالی زراعت و گله داری ،راه آن مالرو است . تابستان از طریق سراب چاله کند اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
گاوزبان . [ زَ ] (اِ مرکب ) در کردی آزمان غا ۞ ، مازندرانی آن کوزاوان ۞ است ، معرب آن «کاوزوان ». (دزی ج 2 ص 435) (حاشیه ٔ برهان قاطع چ مع...
گل گاوزبان . [ گ ُ ل ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ گلی است مخصوص به گیاهی که برگ آن مانند زبان گاواست و گل آن به گل گاوزبان مشه...
گاوزبان کوهی . [ زَ ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ نوعی گاو زبان که دارای گلهای آبی رنگ کوچک می باشند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 242).
گاوزبان جنگلی . [ زَن ِ ج َ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ۞ نوعی گاوزبان که گلهای آن درشت تر و جوشانده ٔ آن معرق و ملین است . (گیاه شناسی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
گل گاوزبان ایرانی (نام علمی: Echium amoenum) یکی از گونههای سردهٔ گاوزبان است.[۱] این گیاه، یکی از گیاهان دارویی بسیار مهم در طب سنتی ایرانی است.[۲] ...