اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گداخته شدن

نویسه گردانی: GDʼḴTH ŠDN
گداخته شدن . [ گ ُ ت َ / ت ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ذوب شدن . آب شدن . حل شدن : نحول ؛ گداخته شدن تن . (مجمل اللغه ). حرض ؛ گداخته شدن . (دهار). گداخته شدن از اندوه یا از عیش . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ). انهمام ؛ گداخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). گداخته شدن پیه و جز آن . انصهار؛ گداخته شدن . (منتهی الارب ). شُفوف ؛ گداخته شدن تن . (تاج المصادر بیهقی ). ذوب ، ذوبان ؛ گداخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). اِمزِهلال ؛ گداخته شدن برف . و مقلوب ازمهلال است . هیع؛ گداخته شدن ارزیز. مَعّ؛ گداخته شدن . اصهیرار؛ گداخته شدن . (منتهی الارب ) : من نیز چندان بگریستم که آن حال که بروی من بود از اشک چشم من گداخته شد. (قصص الانبیاء ص 70).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.