اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گرانبار گشتن

نویسه گردانی: GRʼNBAR GŠTN
گرانبار گشتن . [ گ ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) سنگین شدن . سنگین گردیدن :
تو خفته و پشتت زبزه گشته گرانبار
بابار گران خفتن از اخلاق حمار است .

ناصرخسرو.


مرا کآیم از کاه برگی ستوه
چه باید گرانبار گشتن چو کوه .

نظامی .


|| بارور شدن درخت و امثال آن و سنگین شدن :
پس چونکه سرافکنده و رنجور بمانده ست
هر شاخ که از میوه و گل گشت گرانبار.

مسعودسعد.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.