اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گرانجانی کردن

نویسه گردانی: GRʼNJANY KRDN
گرانجانی کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سخت جانی نمودن . دیر از جان گذشتن :
پیر چون گشتی گرانجانی مکن
گوسفند پیر قربانی مکن .

شیخ بهائی .


|| استقامت ورزیدن . مقاومت کردن . سختگیری کردن :
سعدی نصیحت نشنود ور جان در این ره میرود
صوفی گران جانی ببر ساقی بیار آن جام را.

سعدی .


رجوع به گرانجان شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.