اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گربه

نویسه گردانی: GRBH
گربه . [ گ ُ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان لیراوی بخش دیلم شهرستان بوشهر که در 34000گزی جنوب خاور دیلم و کنار راه فرعی گناوه به هندیجان و دیلم واقع شده است . منطقه ای گرمسیر و مالاریائی و دارای 326 تن جمعیت است . آب آن از چاه تأمین میشود و محصول آن غلات ، سبزیجات و شغل اهالی آنجا زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
گربه . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (اِ)در پهلوی گوربک ۞ . جانوری است از تیره ٔ گربه از رسته ٔ گوشتخواران که در غالب خانه ها هست . چنگالها، دندانها و نی...
گربه . [ گ ُ ب َ ] (اِخ ) در چهارفرسخی کمتر شمال احمدحسین است . (فارسنامه ٔ ناصری ص 280).
گربه رو. [ گ ُ ب َ / ب ِ رَ / رُو ] (اِ مرکب ) سوراخی که گربه از آن تواند رفتن و آمدن . سوراخی به دیوار و غیره که گربه از آن تواند گذشتن . ...
مهره ای است که گویا از بقایای جانوران دریا گرفته و نرم تنان بدست آید و آن را درجزء نظر قربانی برای جلوگیری از چشم زدن به کودکان می آویزند. (لغات عامیا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گربه گون . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) بمعنی گربه سان که کنایه از فریب دهنده و دغل باز و محیل باشد. (برهان ) (غیاث ). ظاهراً بقیاس گربه سان س...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
گربه دله . [ گ ُ ب َ / ب ِ دَ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) راسو. (ناظم الاطباء).
گربه روی . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) ناسپاس : جز بمادندر نماند این جهان گربه روی با پسندر کینه دارد همچو با دختندرا.رودکی .
گربه سان . [ گ ُ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) کنایه از محیل و مکار چه حیله هائی که گربه در گرفتن موش میکند مشاهده گردیده باشد. (آنندراج ). محیل . ...
« قبلی صفحه ۱ از ۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.