اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گرچ

نویسه گردانی: GRC
گرچ . [ گ ِ رَ ] (اِ) مازندرانی گرچ ۞ . (فرهنگ نظام ). گیلکی نیز گرچ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). گچ را گویند که بدان عمارت سازند و خانه سفید کنند و ترکان نیز به همین لفظ خوانند : منصور بفرمود تا آن کوشک [ کوشک سپید مردین را ] بازشکافتند و خشت پخته و گرچ به کشتی همی آوردند. (مجمل التواریخ و القصص ).
ناید از خاک و گچ و سنگ اینچنین طاقی مگر
خاکش از مشک و گرچ کافور و سنگش گوهر است .

ابن یمین (از جهانگیری ).


به هم در بپیوست فرزانه سنگ
در آنجا نبود از گرچ بوی و رنگ .

حکیم زجاجی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
گرچ . [ گ ُ ] (اِ) ۞ در سیرا این نام را به زالزالک وحشی دهند. گویج . یمیشان .
گرچ . [ گ ُ ] (اِ) گلوی . (الفاظ الادویه ص 232).
گرچ . [ گ ُ ] (اِ) شوشه ، یعنی پارچه و قاش خربزه و هندوانه و غیره ۞ . || گرچ بالفتح ، شکاف گریبان و گرته و پیراهن . (غیاث اللغات ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.