اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گردن افراختن

نویسه گردانی: GRDN ʼFRʼḴTN
گردن افراختن . [ گ َ دَ اَ ت َ ] (مص مرکب ) قدرت از خود نشان دادن . خودنمایی کردن . مقاومت . ایستادگی :
ببردیم بر دشمنان تاختن
نیارست کس گردن افراختن .

فردوسی .


هرکه بیهوده گردن افرازد
خویشتن را به گردن اندازد.

سعدی .


بلندآواز نادان گردن افراخت
که دانا را به بیشرمی بینداخت .

سعدی (گلستان ).


میفراز گردن به دستار و ریش
که دستار پنبه ست و ریشت حشیش .

سعدی (بوستان ).


و رجوع به گردن افراشتن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.