گردو
نویسه گردانی:
GRDW
گردو. [ گ ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دشت خاک بخش زرند شهرستان کرمان ، واقع در 25000گزی شمال باختری زرند و 15000گزی خاور فرعی راور به زرند. سکنه ٔ آن یک خانوار است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
واژه های همانند
۲۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
گرد و قنبلی . [ گ ِ دُ قُم ْ ب ُ ] (ص مرکب ) گرد و غنبلی . میانه بالا. متوسطالقامه . و رجوع به گرد و غنبلی شود.
گرد و کوران . [ گ ِ دُ ] (اِخ ) دهی از دهستان لاهیجان بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد، واقع در 50هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 9هزارگزی خاور راه شوس...
گرد و خاک کردن . [ گ َ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) غبار کردن . گرد افشاندن . || مجازاً برآشفتن . سخن به درشتی گفتن . غضبناک شدن .