گردون پایی . [ گ َ ] (حامص مرکب ) مؤلف آنندراج نویسد: گردون پایی ، تبختر و خرام
: بی نیازی ز بزرگی نتوان حاصل کرد
طی این ره نتوان کرد به گردون پایی .
درویش واله هروی .
خان آرزو میفرمایند در این نظر است بوجوه : اول آنکه این لفظ با گوش ما بسیار ناآشنا است ،گویی زبان مغل باشد. دوم آنکه اگر بمعنی متکبر مأخوذ باشد بیت مستند بی معنی محض میشود هرچند فی حد ذاته معنی ندارد، مگر وقتی که گردون پای بمعنی گردون پایگی بود که کنایه از بلندرتبگی و بزرگی است ، لیکن بدین معنی هم جای تردد است . (آنندراج )
۞ .