اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گرسنه بودن

نویسه گردانی: GRSNH BWDN
گرسنه بودن . [ گ ُ رِ / رُ ن َ / ن ِ / گ ُ س َ / س ِ ن َ / ن ِ دَ ] (مص مرکب ) احتیاج به طعام داشتن . میل شدید به طعام داشتن :
وزان پس بیامد سوی میمنه
چو شیر ژیان کو بود گرسنه .

فردوسی .


خشم تو چون ماهی فرزند داود نبی
کو بیوبارد جهان گوید که هستم گرسنه .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
Pary
۱۳۹۹/۰۲/۲۱
0
0

GOROSNAME Hello, Could you help me to explain to my students this construction?


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.