اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گرفتار شدن

نویسه گردانی: GRFTAR ŠDN
گرفتار شدن . [ گ ِ رِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) اسیر شدن . مبتلا شدن . درماندن . دچار شدن :
بی اندازه زیشان گرفتار شد
سترگی و نابخردی خوار شد.

فردوسی .


دو فرزند او هم گرفتار شد
ازو تخمه ٔ آرشی خوار شد.

فردوسی .


عیب تن خویش ببایدت دید
تا نشود جانت گرفتار خویش .

ناصرخسرو.


و هیچکس از آن عرب خلاص نیافتند الاّ همه یا کشته یا گرفتار شدند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی چ لیدن ص 68).
سعدی چو گرفتار شدی تن به قضا ده
دریا دُر و مرجان بود و خوف و مخافت .

سعدی .


تنها نه من بدانه ٔ خالت مقیدم
این دانه هر که دید گرفتار دام شد.

سعدی .


هر که بدی کرد و ببد یار شد
هم ببد خویش گرفتار شد.

(از جامع التمثیل ).


|| عاشق شدن . شیفته گردیدن :
نگهبانان بترسیدند از آن کار
کز آن صورت شود شیرین گرفتار.

نظامی .


چرا نخل رطب بر دل خورد خار
مگر کو هم به شیرین شد گرفتار.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.