اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گرفتار کردن

نویسه گردانی: GRFTAR KRDN
گرفتار کردن . [ گ ِ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اسیر کردن . در بند کردن . مقید کردن :
آن را که به کین جستن تو دست همی سود
سلطان جهان کردبه دست تو گرفتار.

فرخی .


کس دل به اختیار بمهرت نمیدهد
دامی نهاده ای و گرفتار میکنی .

سعدی .


هرجا که سروقامتی و موی دلبریست
خود را بدان کمند گرفتار میکنم .

سعدی (خواتیم ).


گر گرفتارم کنی مستوجبم
ور ببخشی عفو بهتر کانتقام .

سعدی (گلستان ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.