گرگ باران دیده . [ گ ُ گ ِ دی دَ
/ دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آزموده کار و گرم و سرد روزگار دیده . (غیاث اللغات ). ظاهر آن است که گرگ بچه از باران میترسد و در وقت باران از سوراخ خود برنمی آید هرچند گرسنه و تشنه باشد اما چون گرگی بیرون خانه ٔ خود باشد و از اتفاقات او را باران درگیرد و ببیند از او آفتی و ضرری نمیرسد، بار دیگر دلیر می شود و از باران خائف نمیگردد، و این کنایه از مردم آزموده کار و گرم و سرد عالم چشیده است و در محل ذم مستعمل است
: نیست دیگر از زر قلبی که در کارش کنند
یوسف بی طالع ما گرگ باران دیده است .
میرزا صائب .
گفتم از اشکم مگر گردون بپرهیزد ولی
نیست بیم از گریه ام این گرگ باران دیده را.
محمدقلی سلیم .
کی ز هجوم تر شوند این گله سگ
زانکه اینهاگرگ باران دیده اند.
میریحیی کاشی .
کی همچو تو نوگلی بهاران دیده است
یا در چمنی چشم هزاران دیده است
ترک رخ تو نمیکند با صد طعن
این مردم دیده گرگ باران دیده است .
مسیح کاشی .
پس تقلید رشیدی که گرگ باران دیده غلط است و صحیح «بالان دیده » (است ) و بالان گله و رمه را گویند، غلط باشد؛ صحیح پالان دیده به بای فارسی مرادف آن است چه بازیگران ولایت گرگ را پالان بندند چنانچه از اهل زبان شنیده شده و بتحقیق پیوسته . (آنندراج )
: با تریهای فلک باچشم گریانم چه باک
در فراق یوسف خود گرگ باران دیده ام .
مخلص کاشی (از مجموعه ٔ مترادفات ص 9).
کی ز آه و اشک مظلومان دلش آید به رحم
گرگ باران دیده باشد ظالم روباه باز.
شریف (از مجموعه ٔ مترادفات ص 9).
در امثال و حکم دهخدا آمده : گرگ باران دیده بودن ؛ مجرب و آزموده بودن
: دوش میرفتم به کوی یار بارانم گرفت
در میان عاشقان من گرگ باران دیده ام .
از تریهای فلک با چشم گریانم چه باک
در فراق یوسف خود گرگ باران دیده ام .
کی ز آه اشک مظلومان دلش آید برحم
گرگ باران دیده باشد ظالم روباه باز.
همانا گرگ باران دیده باشی
تو خیلی پاردم سائیده باشی .
ایرج میرزا.
چرخ روبه باز رااز اشک گلنارت چه باک
بر سرآن گرگ از این باران فراوان آمده .
کاتبی .
نظیر: گرم و سرد روزگار چشیده . پست و بلند دنیا دیده . رجوع به شتر که چار دندان شود... شود. (امثال و حکم دهخدا ص
1300). رجوع به باران و بالان دیده شود.