اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گرم

نویسه گردانی: GRM
گرم . [ گ ُ ] (اِ) غم و اندوه و زحمت سخت و گرفتگی دل و دلگیری باشد. (جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ) :
گر درم داری گزند آرد بدین
لیکن او را گرم درویشی گزین .

رودکی .


بدین زاری و خواری وگرم و درد
پراکنده بر تارکش خاک و گرد.

فردوسی .


همه گرم و در دست تیمار و رنج
بر این است رسم سرای سپنج .

فردوسی .


گهی با می و رود و رامشگران
گهی با غم و گرم و رنج گران .

فردوسی .


امیر شاد و بدو بندگان همه شاد
مخالفان همه با گرم و انده و تیمار.

فرخی .


کامران باش و شادمانه بزی
دشمنانت اسیر گرم و حزن .

فرخی .


تو شیری و شیران بکردار غرم
برو تا رهانی دلم را ز گرم .

عنصری .


بشد رامین روان بر کوه چون غرم
روانش پرنهیب و دل پر از گرم .

(ویس و رامین ).


گریزندگان نزد فغفوز باز
رسیدند با رنج و گرم و گداز.

اسدی (گرشاسب نامه ).


که را بیش بخشد بزرگی و ناز
فزونتر دهد رنج وگرم و گداز.

اسدی .


بلای خیری و درد شقایق را پزشک آید
غم نسرین و گرم یاسمن را غمگسار آید.

لامعی .


تو همه ساله به شادی و طرب
مانده اعدای تو در گرم و زحیر.
زان باده که با بوی گل و گونه ٔ لعل است
قفل در گرم است و کلید در شادی .

(اسرارالتوحید).


هر که درخدمت او گشت رهی گشت رها
از غم و رنج و عنا و تعب و گرم و اسف .

سوزنی .


گر تو کور و کر شدی ما را چه جرم
ما در این رنجیم و در اندوه و گرم .

مولوی .


با دل خود گفت [ نصوح ] کز حد رفت جرم
از دل من کی رود آن ترس و گرم .

مولوی .


|| گرفتن اندک از جمله ٔ طلب بسیار. (برهان ) (آنندراج ) (اشتینگاس ). || قوس قزح . (برهان ). || در نسخه ٔ میرزا بمعنی زخم آمده است . || کمان رستم . (رشیدی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۵ ثانیه
گرم دماغ . [ گ َ دِ ] (ص مرکب ) معربد. مست : و آخر زمانیان را سکر حرام شد زیرا که ضعیفتر به عضو و گرم دماغتر بودند از خوردن می . (کتاب المعار...
گرم مزاج . [ گ َ م ِ ] (ص مرکب ) شدیدالغضب . تندخوی . عصبانی : رجل ٌ مَابوت ؛ مرد گرم مزاج . (منتهی الارب ). || دارای طبع گرم ، مقابل سردمزاج . ...
بخار گرم. [بُ گَ]. (ص. مرکب). آنچه با بخار گرم شده. تا حدودی شبیه به روش بن ماری، بدون حرارت مستقیم. روش گرمایس با بخار.
میلی گرم . [ گ ِ رَ ] (فرانسوی ،اِ مرکب ) ۞ یک هزارم گرم .
گرم باد. [ گ َ ] (اِ مرکب ) باد گرم باشد. || مجازاً سموم .
گرم آباد. [ گ َ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش سمیرم بالاشهرستان شهرضا. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
گرم خانه . [ گ َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ای که در زیر زمین برای سکونت ایام سرما سازند. (آنندراج ). || گلخانه . محلی که برای پرورش گل ...
گرم خانی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش قروه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 22000گزی جنوب خاوری قروه و 9000گزی شوسه ٔ قروه به ...
گرم خانی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یک بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان ، واقع در 17000گزی باختر هرسین و 7000گزی جنوب شوسه ٔ هرسین به ...
گرم خانی . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان روانسر شهرستان سنندج ، واقع در 1000گزی باختر روانسر، بین راه پاوه و سنجابی . هوای آن سرد و دارای ...
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۵ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.