گرو ستدن . [ گ ِ رَ
/ رُو س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را بگرو پذیرفتن . چیزی را به رهن قبول کردن . کالائی یا چیزی دیگر را در مقابل وام به وثیقه گرفتن
: گرو بستان نه پایندان و سوگند
که پایندان نباشد همچو پابند.
سعدی (صاحبیه ).
گر شوند آگه از اندیشه ٔ ما مغبچگان
بعد از این خرقه ٔ صوفی به گرو نستانند.
حافظ.