اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

گرو کردن

نویسه گردانی: GRW KRDN
گرو کردن . [ گ ِ رَ / رُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) برهن دادن . اِسبال . (تاج المصادر بیهقی ). اِرهان . (منتهی الارب ) :
نبرد دیو آرزوم از راه
آرزو را گرو کنم بگناه .

نظامی .


یا فلک آنجا گذر آورده بود
سبزه به بیجاده گرو کرده بود.

نظامی .


گروکن بعمر ابد جام را
گروگیر کن باده ٔ خام را.

نظامی .


مراین صوفیان بین که می خورده اند
مرقع بسیلی گرو کرده اند.

سعدی (بوستان ).


رجوع به گرو شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.